در جهان کنونى که اطلاعات در آن نخستین منبع قدرت و در نتیجه، نخستین گام براى تحقق هدف است و امروز که هیچ کس به تنهایى نمى‏اندیشد، بلکه مجموعه‏ها و گروه‏هاى کارى، به صورت تیمى مى‏اندیشند، به رغم فراوانى اجتهادات و نگره‏هاى فردى، نقص بزرگى که مشاهده مى‏شود این است که گروه‏هاى پژوهشى و تخصصى‏اى که به مطالعه مهم‏ترین موضوعات داخلى و بین‏المللى بپردازند و بررسى‏هاى تخصصى خود را به صاحبان تصمیم‏هاى سیاسى ارائه کنند، وجود ندارد. این روند مى‏تواند پشتوانه علمى و شناختى تصمیمات سیاسى باشد و از تصمیم‏گیرى‏هاى مبتنى بر تمایلات شخصى و منافع جزئى جلوگیرى کند. چنین وضعى بر غالب مراکز پژوهشى، چه در غرب و چه در شرق حاکم است.

براى حلقه‏هاى پژوهشى جمعى پیرامون اسلام، دو نوع جدول کارى مى‏توان متصور شد: نخست مطالعه اسلام در داخل مرزهاى اسلامى، به هدف ترتیب دوباره درون و آمادگى درونى پیش از رویارویى با جهان خارج، و دوم مطالعه تصویر اسلام در خارج از مرزهاى جهان اسلام و قرار دادن آن در موازین بین المللى.

در جدول کارى مطالعه مسایل داخل مرزهاى اسلامى، به هفت چالش عمده بر مى‏خوریم که امت اسلامى با آنها رویارو است. این مشکلات موجب شده است که بیگانگان به جهان اسلام تعدى کنند و به امت اسلام آسیب برسانند و سیماى اسلام را تیره جلوه دهند.

آزاد سازى زمین 

نخستین چالشى که اسلام در داخل با آن رو به رو است، آزادى سرزمین‏هاى اسلامى در فلسطین، کشمیر، چچن، افغانستان، سبته و ملیلیه (در مغرب)، و اخیراً عراق است. آزاد سازى سرزمین، همچنین پاکسازى اراضى امت اسلام از پایگاه‏هاى نظامى بیگانه و تطهیر نظام‏هاى سیاسى از پیمان‏هاى نظامى مستقیم و غیر مستقیم با بیگانگان را نیز شامل مى‏شود. 

اشغال اراضى مسلمانان و تداوم جنگ‏هاى استعمارى جدید، پس از قطع رگ‏هاى دولت عثمانى، با شکست در جنگ اول جهانى و تقسیم قلمرو آن میان بریتانیا و فرانسه، طى توافقنامه مشهور سایکس پیکو آغاز شد. پس از آن نیز بریتانیا عرب‏ها را فریب داد؛ بدین صورت که به ایشان قول داد، از استقلال آنان و شکل‏گیرى اتحادیه منطقه‏اى عربى که همه آنان را در خود گرد آورد و وحدت و استقلالشان را تضمین کند، حمایت نماید، اما عرب‏ها هیچ گاه، جز با مبارزه مسلحانه تا کسب پیروزى یا مذاکرات سیاسى پس از درگیرى‏هاى مسلحانه، نتوانسته‏اند استقلال خود را فرا چنگ آورند.

امت اسلامى چگونه مى‏تواند فرهنگ مقاومت آزادى بخشى را ریخت‏بندى کند و علوم قدیمى خود را از همین چالش تازه باز سازى نماید؟ راه این کار، روشن ساختن مفهوم زمین در قرآن کریم است: «اله السموات و الارض»، «رب السموات و الارض»، «هوالذى فى السماء اله و فى الارض اله» و...، 

الهیات زمین صهیونیستى بر آن است که خدا، این زمین (فلسطین)، این شهر (قدس) و این معبد ( هیکل سلیمان) را به این ملت (بنى اسرائیل) بخشیده است؛ آن هم بر مبناى عهد و میثاقى که به واسطه آن، ملت مذکور، سرزمین موعود را به دست مى‏آورد. آنان به مسلمانان مى‏گویند: زمین براى شما مهم نیست، زیرا بخشى از عقیده شما نیست. شما معتقدید که زمین فانى است و کتاب شما مى‏گوید: «کل من علیها فان * و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» و آن را تباه مى‏دانید: «کل شى هالک الا وجهه». در برابر این «الهیات زمین» صیهونیستى، متفکر مسلمان امروز چه باید بکند.

آزادى انسان 

چالش دوم، آزادى و رها سازى شهروند است. آزادى بخشیدن به شهروند، بر آزاد سازى سرزمین پیشى دارد، در این صورت، هر شهروندى بدون درجه‏بندى در شهروندى خود، مى‏تواند از آزادى میهن دفاع کند. منافع عمومى بر منافع خاص اولویت دارد و مصلحت سرزمین بر مصلحت فرد تقدم دارد. فرد که به طور آزادانه ایمان را بر کفر برگزیده است، با عمل به رکن نخست اسلام، یعنى شهادتین، این آزادى را ابراز مى‏کند، زیرا شهادت به این که «خدایى جز الله نیست و محمد رسول خدا است»، اعلان آزادى است. «شهادت مى‏دهم»، یعنى مى‏بینم و مى‏شنوم و سخن مى‏گویم و کسى که شاهد رخدادهاى جهان است و ستم‏ها و نابکارى‏ها را مى‏بیند و با آن مى‏ستیزد، ممکن است شهید شود که این شهادت دوم ـ پس از شهادت نخست ـ است. 

او دو فعل آگاهانه را انجام داده است: فعل نفى (لا اله) و فعل اثبات (الا الله). فعل نفى ضد خدایان دروغین روزگار ما، یعنى سلطه، جاه، مال، شهرت، شهوت، قدرت. هرگاه انسان از این خدایان رهایى یابد، به فعل اثبات (الا الله) مى‏رسد؛ به خدایى که یگانه و حق است و همه در برابر او مساوى‏اند.

انسان مسلمان پس از این شهادت اعلام مى‏کند که منتسب به خاتم پیامبران است که وحى پس از تحولات و طى مراحل طولانى بد و ختم شده است و دیگر انسان با خرد خودش، قادر به فهم و با اراده‏اش قادر به فعل است؛ بنابراین وحى، با کمال شدن شعور و فهم و استقلال عقل، و آزادى اراده، کامل شده و پایان یافته است.

عدالت اجتماعى 

چالش سوم عدالت اجتماعى و توزیع در آمد امت اسلام به همگان، به گونه‏اى است که بیشترین اندازه ممکن عدالت و برابرى را تحقق بخشد. ثروتمندترین اغنیاى عالم و نیز فقیرترین فقراى عالم در میان ما مسلمانان هستند برخى در میان ما از پرخورى مى‏میرند و عده‏اى دیگر در اثر گرسنگى و قحطى؛ در حالى که امت اسلام امتى یکپارچه است. سرمایه‏ها و دارایى‏هاى مادى در یک سو و سرمایه‏هاى انسانى در سوى دیگر و زمین‏هاى زراعى حاصلخیز در سمتى دیگر قرار دارد. چگونه امت اسلام مى‏تواند از این یکپارچگى استفاده کند تا رفاه و آسایش فراگیرى را به خود ببیند؟ 

اندوخته‏ها و سرمایه‏هاى مسلمانان در بانک‏هاى کشورهاى بیگانه خوابیده است تا به توسعه بیگانگان کمک کند. کمک‏هایى که به کشورهاى فقیر مى‏شود، از محل سود اندوخته‏هاى مسلمانان در بانک‏هاى خارجى تأمین مى‏شود. بانک‏هاى جهانى براى دادن وام به کشورهاى فقیر، شرایط ذلت آورى چون برداشت یارانه مواد غذایى و تقویت بخش خصوصى را تحمیل مى‏کند.

برخى فقهاى دربارى هم، آیات تجارت و سود را به گونه‏اى تفسیر مى‏کنند که به ترویج سرمایه‏دارى و تلقى آن به عنوان سیستمى اسلامى مى‏انجامد.

برخى دیگر هم به سوء تفسیر آیاتى چون «و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات» روى آورده‏اند و این درجات را به معناى طبقات اجتماعى، نه مراتبى در علم، تقوا، ایمان و عمل صالح گرفته‏اند. چگونه امت اسلامى با مثراث عدالت و مساواتى که دارد، مى‏تواند به ارزش‏هایش که مانع تمرکز ثروت در دست گروهى اندک است، تحقق بخشد تا این سخن خدا که «کیلا یکون دولة بین الاغنیاء منکم» (تا این که [ثروت [تنها در میان توانگرانتان در گردش نیفتد)، عملى شود؟

زمانى که توانگران، کاخ‏هاى خود را بر مى‏افرازند و مصالح مردم معطل مى‏ماند، بنیان جوامع فرو مى‏پاشد. آرى فقرا گذشته از زکات حقى در اموال اغنیا دارند و عبادت خدا مقتضى امنیت دادن به مردم از ترس، و سیر کردن آنان از گرسنگى است: «فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف».

وحدت امت 

چالش چهارم، وحدت امت اسلام، پس از تجزیه آن از زمان سقوط خلافت عثمانى تا استعمار جدید و جنبش‏هاى آزادى بخش ملى است که به استقلال ـ نه وحدت ـ انجامید. نخستین تجربه وحدت گراى عرب در تاریخ معاصر، یعنى وحدت مصر و سوریه، بیش از سه سال (1961 ـ 1958) نینجامید. یمن هم به مدد قدرت نظامى، توانسته وحدت شمال و جنوبش را حفظ کند. امروزه امت اسلام بیشتر با خطر تجزیه و فروپاشى، و تبدیل شدن به تکه‏هاى نژادى، طائفه‏اى و مذهبى (سنى و شیعى، اباضى و عرب، و بربر و کرد) مواجه است. دولت اسرائیل هم که قوى‏ترین دولت نژادى و طائفه‏اى در منطقه است، در این وضع، مشروعیت جدیدى کسب کرده است؛ نه از افسانه‏هاى اولیه سرزمین موعود، بنا به تصور هرتزل که دولت یهودى بر آن مبتنى است.

توحید که از عقاید اصولى مسلمانان است، سرچشمه فرهنگ وحدت است، زیرا توحید صرفاً شهادت زبانى یا ایمان قلبى نیست، بلکه کنشى است که در شخصیت انسان بازتاب مى‏یابد تا یگانگى میان سخن، عمل و اندیشه و وجدان را در او تحقق بخشد. این عقیده (توحید) در سطح جامعه هم تحقق مى‏یابد. در یک جامعه دینى، هر عضوى که دچار مشکل شود، مشکل او به سایر اعضا منتقل مى‏شود و نیز در انسانیت تجلى مى‏یابد که مفهومى واحد دارد و در آن فرقى میان سفید و سیاه و زرد نیست.

توسعه درون زا

چالش پنجم، توسعه درون زا است، زیرا معقول نیست که امت اسلام 43 نیازهاى خود را از خارج تأمین کند؛ امتى که غذایش، حاصل دسترنج خود او نیست، نمى‏تواند در تصمیمات خود مستقل باشد چنین ملتى اراده‏اش در تصرف کشورى است که غذایش را از آن وارد مى‏کند.

قرآن کریم، طبیعت سر سبزى را توصیف مى‏کند که باران بر آن مى‏بارد و جنبش سبز در آن جارى است و گونه‏هاى مختلف گیاهى بهجت آفرین در آن مى‏روید، نه طبیعت زرد بى باروبرى که هیچ در آن نمى‏روید. قرآن کریم فراوان به تأمل در طبیعت ـ که خدا آن را به تسخیر انسان درآورده تا زمین را آباد کند ـ فرا خوانده است.

پذیرفتى نیست که همه نظریات در باب توسعه پایدار و رشد اقتصادى و قوانین طبیعت و آزادى زمین غربى باشد و غرب به سبب آن بر ما فخر بفروشد و تمدن ما که طبیعت را فانى و ویران مى‏داند و معتقد است که انسان آمده است تا بگذارد و برود و نه تلاش و کار کند، پریشان و آشفته باقى بماند.

دفاع از هویت 

چالش ششم دفاع از هویت، در زمانه‏اى است که جهانى شدن، خصوصیت‏هاى فرهنگى را به سود فرهنگ جهانى شدن و از راه شبکه‏هاى ماهواره‏اى جارى در آسمان‏ها و روى زمین تهدید مى‏کند. امت اسلامى با فرهنگ‏ها و میراثش، در طول تاریخ، در برابر هجوم مغولان و تاتارها در شرق و در برابر صلیبى‏ها و استعمار جدید غرب در غرب مقاومت کرده و موجودیت خود را حفظ نموده است. به همین دلیل، میراث فرهنگى عراق چپاول مى‏شود تا تاریخ عراق دزدیده شود و موجودیت تاریخى عراق نابود شود و این کشور به منبعى براى انرژى تهیه یا مصرف انرژى تبدیل شود و هویتش فرو پاشد.

 

امت اسلامى نمى‏تواند بدون تأکید بر هویت خود، بخشى از جهان معاصر باشد و با آن تعامل ورزد. قرآن در آیات متعدد و به شیوه‏هاى مختلف، بر هویت تأکید مى‏ورزد: «لن ترضى عنک الیهود و النصارى حتى تتبع ملتهم»؛ یهود و نصارى از تو خشنود نخواهند شد، مگر این که تو از آیینشان پیروى کنى.

قرار گرفتن امت در تاریخ به عنوان امتى میانه به لحاظ ارزش‏ها و فرهنگ و موقعیت جغرافیایى‏اش، مى‏تواند استقلال این امت را حفظ کند، بى آن که به سمت شرق یا غرب کج شود. هویت مى‏تواند احساس غیریت را به سوى امت بکشاند و به جاى این که «از خود بیگانگى» یا تبدیل «من» به «دیگرى» و فقدان هویت رخ دهد، بازگشت به خویشتن رخ دهد و «دیگرى» به «من» تبدیل شود و شیفته تمدن و فرهنگ و هویت «من» شود، به جاى این که «من» در برابر فرهنگ و هویت و غیریت «دیگرى» خود باخته شود.

بسیج توده‏ها

چالش هفتم، بسیج توده‏ها است. مسلمانان 51 ساکنان کره زمین را تشکیل مى‏دهند و شمارشان به بیش از 1 میلیارد و دویست و پنجاه میلیون ـ یعنى جمعیتى برابر با جمعیت چپن ـ مى‏رسد.

جغرافیاى اسلام از آسیا تا افریقا امتداد دارد. مسلمانان هنوز نتوانسته‏اند فلسطین یا چچن را آزاد کنند. هنوز قدس در اشغال است؛ در حالى که 6 میلیون صهیونیست در نیمى از سرزمین فلسطین، چندین بار بر عرب‏ها پیروز شده‏اند. مسلمانان کمیت دارند، ولى فاقد کیفیت‏اند و دشمنانشان کیفى‏اند و کمیتى ندارند. از این جا است که به ضرورت بسیج نقطه‏هایى که حاملان امانت الهى بر روى زمین‏اند پى‏مى‏بریم. انسان هم براى تحقق هدفى به زمین که اداى امانت و تحقق رسالت الهى است آمده است.

اینها چالش‏هاى هفت گانه‏اى است که در برابر امت اسلام قرار دارد و در حقیقت جدول کارى امت اسلام در داخل است. حلقات بحث و پژوهش باید این موضوعات را پى‏گیرى کند و برنامه‏هاى دینى و تبلیغاتى پیرامون آن به راه افتد و خطبه‏هاى منابر و دروس مساجد از آن سخن گویند و نوارهاى دعا در این موضوعات پر شود، زیرا حضور این چالش‏ها در وجدان امت، از صحنه‏هاى قیامت که از عذاب قبر آغاز مى‏شود، کمتر نیست و نعمت‏ها و برخوردارى‏هاى زندگى و حاکمیت در روى زمین اولى‏تر است: «و لا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین».